ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله )

سلام من از یه اقایی خوشم امده دو سال پیش باهاش اشنا شدم شرایطش جور نبود دانشجو هست بهش گفتم ازش خوشم امده بد برخورد نکرد ولی گفت شناختی ازت ندارم اون موقع ناراحت شدم بلاکشم کردم اما الان نمیتونم از فکرش بیام بیرون چندتا خواستگار هم داشتم ولی سنشون بالا بوده و من خیلی این اقا رو دوست دارم میخوام یه جوری با هم اشنا بشیم الرته در حضور خانواده ولی ایشون میگن شرایطو زمانشو ندارن براش توضیح دادم که فقط میخوام همدیگرو بیشتر بشناسیم و بعد تصمیم گیری کنیم ایشونم از من بدشون نمیاد ولی نیدونم رفتار من یه جوری انگار میخوام خودمو بهش بچسبونم ولی من نمیتونم از فکر این اقا بیام بیرون و خیلی دوسشون دارم و حاصرم صبر کنم تا شرایطش جور بشه ممنون میشم راهنماییم کنید ولی نگید که فراموشش کنم چون نمیتونم شاید فکر کنید وابسته شدم به ایشون ولی اینجوری نیست .


مشاور (اقای رضوانی)

ضمن ابراز همدلی با شما خواهر گرامی اجازه می خواهم کمی آسیب شناسانه به مسأله شما بنگریم امید است که از گزش احتمالی قلم دل آزرده نگردید. همان طور که می دانید در اسلام و روانشناسی اصل بر پیشگیری است چرا که بعد از ابتلا معلوم نیست درمان یا راه برون رفتی وجود داشته باشد. همان طور که در نامه تان مرقوم داشته اید به مدت دو سال، شما این اصل را به هر دلیلی نادیده انگاشته اید و الان نیز می خواهید احتمالاً بدون کوچکترین هزینه این قضیه را به خوبی و خوشی ختم به خیر کنید. واقعیت این است که با توجه به سن نسبتاً پایین تان خیلی زود خود را در بن بست ازدواج با این آقا قرار داده اید و معلوم نیست با گذر زمان نیز (و رد خواستگاران یکی پس از دیگری) بازی سرنوشت به نفع شما پایان پذیرد. در هر صورت چه بپذیرید چه نپذیرید عشق یا تعلق خاطر شما به ایشان از جنس وسواس است و احتمالاً رگه هایی از وسواس فکری عملی (این واژه را در اینترنت جستجو کنید) در شما وجود دارد. اگر تعلق خاطر شما به ایشان وسواس گونه نبود شما بعد از اولین ناکامی، در اصل چنین ازدواج پرهزینه ای شک می کردید و به اندک سوگواری ای، عطای ایشان را برای همیشه به لقایش می بخشیدید. البته قطعاً شما در شرایطی نیستید که پذیرای چنین حرف هایی باشید و شما احتمالاً فقط به یک چیز می اندیشید و آن هم وصال ایشان است (حتی اگر ده یا بیست سال طول بکشد). اشتغال ذهنی شدت یافته به هر چیزی (از جمله فرد معشوق) می تواند ریشه در وسواس فکری و عملی داشته باشد و همان طور که وسواس به عنوان یک بیماری برای هیچ کس قابل افتخار نیست عشق وسواسی نیز به عنوان یک بیماری نه قابل افتخار است و نه قابل اصرار و پافشاری. متاسفانه شما خود رادر مخمصه ای افکنده اید که معلوم نیست برون رفتی برای آن وجود داشته باشد. قطعاً این ااحتمال وجود دارد که خواستگاران بعدی شما به مراتب بهتر از مردی که شما به نوعی به خواستگاری اش رفته اید باشد. این قمار عاشقانه در بهترین شرایط یک زندگی معمولی را برای شما رقم خواهد زد چرا که مردان از نظر روان شناختی نمی توانند با این مساله کنار بیایند که همسر فعلی شان روزگاری خواستگار شان بوده است. باور نمایید ما هم شرایط بسیار دشوار شما را درک می کنیم ولی بهترین گزینه برای شما چیزی جز تن دادن به فرایند سوگ این آقا نیست. اگر این سوگ به خوبی مدیریت شود شما می توانید با کمترین آسیب و هزینه به اولین خواستگار خوب خود جواب مثبت دهید. با این تفاوت که ایشان اول خواهان شما شده اند و نه بر عکس. اگر شاهد رگه های از اضطراب، وسواس و افسردگی در خود هستید برای درمان هر چه سریعتر آنها به روانپزشک (برای دارودرمانی احتمالی) و روان شناس بالینی (برای روان درمانی) اقدام نمایید.

بیشتر بخوانید:

خواستگار زن است یا مرد؟!